دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۵۶
نوید شاهد - کتاب "از میمک تا مجنون"، ناگفته‌هایی از زندگینامه سردار شهید مهدی شالباف است که نخستین بار در سال ۱۳۹۶ با یکصد و ۶۷ صفحه به چاپ رسیده است.

معرفی کتاب |

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب "از میمک تا مجنون"، ناگفته‌هایی از زندگینامه سردار شهید مهدی شالباف است که نخستین بار در سال ۱۳۹۶ با مصاحبه‌گری و تدوین عباس علیجانی و به کوشش مرکز حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، سپاه صاحب‌الامر (عج) ستاد کنگره ۳۰۰۰ شهید استان قزوین در یکصد و ۶۷ صفحه، ۳ هزار نسخه و نشر مینودر به چاپ رسیده است.

این کتاب در ۸ فصل با عنوان‌هایی از کودکی تا پایان دبیرستان، آموزش نظامی و ورود به بسیج و سپاه پاسداران، اعزام به جبهه، خاطراتی پیرامون عملیات رمضان، خاطراتی پیرامون عملیات محرم، خاطرات پیرامون عملیات والفجر مقدماتی، دوکوهه، سپنتا، انرژی اتمی و سایت پنج تا جزیره مجنون و همچنین اسناد، مدارک وصیت‌نامه، منابع مورد استفاده، نقشه مناطق عملیاتی و تعدادی عکس شهید در کنار همرزمان در جبهه و دفاع مقدس است که به زندگینامه سردار شهید شالباف می‌پردازد.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:«در این نوشتار سعی شده تا خاطرات همرزمان شهید در مقاطع مختلف مرتبط به همان عملیات درج گردد. در این راستا با توجه به اینکه ملاقات حضوری با همه همرزمان مهدی شالباف در اقصی نقاط کشور جهت دریافت خاطرات و مکتوب نمودن آن میسر نبود، بنابراین با مراجعه به تعدادی از پیشکسوتان جبهه و جنگ در طول 6 ماهه اول سال 1359 و استفاده از مدارک موجود در حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه حضرت صاحب‌الامر(عج) استان قزوین، خاطرات همسنگران شهید بدون هیچ گونه تغییری به رشته تحریر درآمده است.»

در یکی از خاطرات شهید مهدی شالباف از زبان همرزم شهیدش جواد حضرتی در این کتاب آمده است: «انجام عملیات شناسایی از وضعیت نیرو‌های دشمن برای شالباف کار روزمره بود. معمولا ایشان داوطلبانه به صورت نفوذی به طرف نیرو‌های عراقی می‌رفتند تا کار شناسایی را انجام و از استعداد دشمن اطلاعات جدیدی به دست آورند.

وی تعریف می‌کرد: یکی از نوبت‌هایی که برای گشت و شناسایی رفته بودند کارشان طول می‌کشد و به سحر می‌خورند، آنجا تصمیم می‌گیرند به طرف مواضع خودی برنگردند و همانجا بمانند لذا چند تا گونی برداشته و توی آن مخفی می‌شوند و تا اوایل شب بعد در همان گونی بین نیرو‌های ایرانی و عراقی می‌مانند.

روز بعد که شالباف از انجام ماموریت به سلامت برمی‌گردد، نیرو‌های خودی ابراز می‌کنند: ما فکر کردیم شما اسیر و یا شهید شده‌اید و حال می‌بینیم که با دست پر آمده‌اید!

همچنین به صورت دقیق خود ایشان تعریف می‌کردند و می‌گفتند: آن روز عراقی‌ها می‌آمدند و از نزدیکم رد می‌شدند، ولی متوجه من نمی‌گریددند که این امر از الطاف خفیه الهی بود ...»

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده